از کدوم روز، از کدوم شب، از کدوم قلـّه رسیدی؟
که با اعجاز ِ حضورت، من ُ از نو آفریدی!
بی تو روشن بودم اما، مثل ِ فانوس توی آفتاب!
سست ُ خالی مثل ِ نقش ِ سایه یی افتاده بر آب!
تو شروعی تازه بودی، روزنی رو به ترانه!
فصل ِ آغاز ِ ظهور ِ واژه های عاشقانه!.......
از کدوم باغ، از کدوم شهر، از کدوم جاده رسیدی؟
که با گوشه ی نگاهت، من ُ از نو آفریدی!
برای کشف ِ سکوتت، تا کجا باید سفر کرد؟
واسه خوندن از تو باید، چن تا حنجره خبر کرد؟
باید از کدوم پرستو، راه ِ چشم ِ تو ر ُ پرسید؟
با کدوم معجزه می شه تو رُ از خود ِ تو دزدید؟......
من زمین خورده ام! ای عشق! وقتِ جنگ ِ تن به تن نیست!
این شکست ُ می پذیرم، من ِ من شبیه ِ من نیست!
فصل ِ معراج ِ شکوفه! فصل ِ رستاخیز ِ جنگل!
من ُ از خزون رها کن! من ُ تازه کن از اوّل..........!!!
گاهی اوقات در زندگی به یک دوست برمی خورید.
کسی که زندگیتان را تغییر می دهد و بخشی از شما می شود.
کسی که شما را می خنداند آنقدر که نتوانید ازخنده باز بایستید.
کسی که به شما بباوراند واقعا در دنیا خوبی وجود دارد.
کسی که شما را متقاعدمی سازد درقفل شده ای در انتظارتان است.
که تنها شما می توانید آن راباز کنید .
این یک دوست ابدی است.
وقتی به زمین می خورید و تنها و دست خالی می مانید.
دوست همیشگیتان شما را بلند می کند و به شما روحیه می دهد.
و ناگهان آن دنیای سیاه و تار را پر از روشنایی و تار می کند.
دوست همیشگی شما درهمگی ساعات غمگین وسخت همراهتان است.
اگر از راهتان بازگردید او نیز شما را دنبال می کند.
اگر راهتان را گم کردید او ما را راهنمایی می کند.
دوست ابدی شما دستتان را در دست گرفته می گوید
که همه چیز درست می شود.
و اگر زمانی چنین دوستی را یافتید احساس کامل شدن
و مسرت می کنید.
چرا که دیگر نیازی به نگرانی نیست شما یک دوست
همیشگی برای تمامی زندگی یافته اید.
و همیشه، هرگز پایانی ندارد.
غربت آن نیست که تنها باشی فارغ از فتنه ی فردا باشی
غربت آن است که چون قطره ی آب
در پی دریا باشی
غربت آن است که مثل
من و دل
در میان همه کس یکه و تنها باشی
دوستتون دارم
باران که می اید تومیایی باران گل باران نیلوفر
باران مهرو ماه و ایینه باران شعروشبنم و شبدر
باران که می اید تو در راهی از دشت شب تا باغ بیداری
از عطر عشق و اشتی لبریز با ابرو اب و اسمان جاری
غم می گریزد غصه می سوزد شب می گدازد سایه می میرد
تا عطر اهنگ تو می رقصد تا شعر باران تو می میرد
ازلحظه های تشنه ی دیدار تا روزهای با تو بارانی
غم می کُشد مارا تو می بینی دل می کِشد مارا تو می دانی