از کدوم روز، از کدوم شب، از کدوم قلـّه رسیدی؟
که با اعجاز ِ حضورت، من ُ از نو آفریدی!
بی تو روشن بودم اما، مثل ِ فانوس توی آفتاب!
سست ُ خالی مثل ِ نقش ِ سایه یی افتاده بر آب!
تو شروعی تازه بودی، روزنی رو به ترانه!
فصل ِ آغاز ِ ظهور ِ واژه های عاشقانه!.......
از کدوم باغ، از کدوم شهر، از کدوم جاده رسیدی؟
که با گوشه ی نگاهت، من ُ از نو آفریدی!
برای کشف ِ سکوتت، تا کجا باید سفر کرد؟
واسه خوندن از تو باید، چن تا حنجره خبر کرد؟
باید از کدوم پرستو، راه ِ چشم ِ تو ر ُ پرسید؟
با کدوم معجزه می شه تو رُ از خود ِ تو دزدید؟......
من زمین خورده ام! ای عشق! وقتِ جنگ ِ تن به تن نیست!
این شکست ُ می پذیرم، من ِ من شبیه ِ من نیست!
فصل ِ معراج ِ شکوفه! فصل ِ رستاخیز ِ جنگل!
من ُ از خزون رها کن! من ُ تازه کن از اوّل..........!!! |